خدا رو شکر بلاخره نت وصل شد داشتیم خفه میشدیم! به جایی رسیدیم که به حق خودمون که ازمون میگیرن و دوباره بهمون میدن ذوق میکنیم!

هفته پیش یه سفر به استان گلستان داشتم با یکی از دوستام که خیلی خوب بود و خوش گذشت.

بعدم که نت قطع شد و به مرحله خفقان رسیدیمواقعا خیلی بد بود هیچ کاری نمیشد کرد و واقعا کلافه بودیم.همزمان با افزایش قیمت بنزین و شلوغی خیابوناکلا مملکت ریخت به هم.الانم مثلا اوضاع آرومه.

یک ماه پیش توی محل کار با یکی از همکارای قدیمی سر صحبت باز شد و یه مقدار حرف زدیم که پرسید مجردی یا متاهل؟ برخلاف همیشه که سریع میگفتم متاهل! یه کم حرفو عوض کردم که انگار متوجه شد.

حس خوبی بهش پیدا کردمیکی از دوستان مشترک پرسید اونم از تو سوال کرده . این یک ماهه یه کم حرف زدیم باهم.از اول گفت قصدش دوستی نیست و دنبال زندگیه.فقط یه مسئله ش اینه که قبلا ازدواج کرده و بچه داره.و نگرانه که من نتونم با بچه ش ارتباط برقرار کنم یا برعکس.واسه همین پیشنهاد کرد فعلا همو بشناسیم تا ببینیم چی پیش میاد؟ 

به طرز عجیبی صادق و صافه.خوشم میاد ازش اما نمیدونم چی پیش میاد؟ همه چی رو سپردم به خدا.

از اونور بهزیستی زنگ زده که بیا اینجا رفتم میگن بخشنامه های جدید اومده که به خانمهای مجرد فقط دختر بالای 8 سال میدن! بعدم دخترای این سنیشون اکثر مشکلاتی مثل بیش فعالی بیماری یا صرع دارن و باید تحت درمان و توجه دائمی باشن! دیگه رسما یعنی مختومه شدن پرونده من! حالم بد شد اون روزولی نمیدونم چرا یه آرامشی ته قلبمه ؟ یه حسی که بهم میگه همه چی درست میشه.شاید به خاطر حضور این آدم جدیده و بچه ای که ممکنه بتونه بچه منم بشه.خدا میدونه چی میشه؟ توکل میکنم فقط

 

دیگه اینکه تقریبا یک ماه پیش واسه ماشین ثبت نام کردم و بلاخره دیروز تحویلش گرفتمهنوز رانندگیم خوب نیست برای همینم رفتم آموزشگاه و دارم تمرین میکنم.

 

این روزا حسابی شلوغ پلوغم.امیدوارم همه چی برای همه خوب پیش بره و حال همه مردم سرزمینم خوب باشه

منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

میزاتو جاپیازی رپ یار معرفی دستگاه های حکاکی و برش لیزری Downloader شغل جدید صنعت شیمی azimsanat طراحی سایت | خدمات سئو | تبلیغات در گوگل تولید محتوا و ایمیل مارکتینگ